جدول جو
جدول جو

معنی چراغ جهان - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ جهان
(چَ / چِ غِ جَ)
چراغ آسمان و یا چراغ جهانتاب. آفتاب و مهتاب. (ناظم الاطباء) ، روشنی جهان. خورشید جهان:
بکشت او خداوند را در نهان
چنان پادشاهی چراغ جهان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ شَ / شِ بَ تَ)
چراغ روشن کردن. چراغ برافروختن. سوختن و افروختن چراغ، کنایه از برافروختن. تحویل از برجی ببرجی:
چو اندر بره خور نهادی چراغ
پسش دشت بودی و در پیش باغ.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چِ مَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت که در 3هزارگزی جنوب رشت واقع شده. جلگه، مرطوب و معتدل است و98 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیاوش، محصولش برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ مُ)
کنایه از شراب انگوری باشد. (برهان). کنایه از شراب صاف بود. (انجمن آرا) (آنندراج). شراب. (مجموعۀ مترادفات ص 224) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ /چِ غِ زَ)
چراغ زمانه. کنایه از خورشید و آفتاب. رجوع به چراغ زمانه شود، مجازاً بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی است.
- تیره گشتن چراغ زمان، کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است:
سرانجام مرگ آیدت بی گمان
دگر تیره گردد چراغ زمان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ جَ)
چراغ آسمانی. چراغ سپهر. چراغ عالم افروز. (مجموعۀ مترادفات). آفتاب عالمتاب. (مجموعۀ مترادفات ص 13). رجوع به چراغ آسمان و چراغ سپهر شود
لغت نامه دهخدا
چراغدان در خواب زن است و معبران گویند: خدمتکار خانه است و فتیله و چراغدان، کارفرما است. محمد بن سیرین
اگر بیند چراغدان آهنین بود، دلیل که اصل آن خدمتکاری گبر بوده باشد. اگر سفالین بیند، اصل آن خدمتکار مسلمان است و دیندار و با امانت. اگر بیند چراغدان از دست او افتاد و شکست، دلیل که زن یاخدمتکار او بمیرد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب