چراغ روشن کردن. چراغ برافروختن. سوختن و افروختن چراغ، کنایه از برافروختن. تحویل از برجی ببرجی: چو اندر بره خور نهادی چراغ پسش دشت بودی و در پیش باغ. فردوسی
چراغ روشن کردن. چراغ برافروختن. سوختن و افروختن چراغ، کنایه از برافروختن. تحویل از برجی ببرجی: چو اندر بره خور نهادی چراغ پسش دشت بودی و در پیش باغ. فردوسی
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت که در 3هزارگزی جنوب رشت واقع شده. جلگه، مرطوب و معتدل است و98 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیاوش، محصولش برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت که در 3هزارگزی جنوب رشت واقع شده. جلگه، مرطوب و معتدل است و98 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیاوش، محصولش برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
چراغ زمانه. کنایه از خورشید و آفتاب. رجوع به چراغ زمانه شود، مجازاً بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی است. - تیره گشتن چراغ زمان، کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است: سرانجام مرگ آیدت بی گمان دگر تیره گردد چراغ زمان. فردوسی
چراغ زمانه. کنایه از خورشید و آفتاب. رجوع به چراغ زمانه شود، مجازاً بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی است. - تیره گشتن چراغ زمان، کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است: سرانجام مرگ آیدت بی گمان دگر تیره گردد چراغ زمان. فردوسی
چراغدان در خواب زن است و معبران گویند: خدمتکار خانه است و فتیله و چراغدان، کارفرما است. محمد بن سیرین اگر بیند چراغدان آهنین بود، دلیل که اصل آن خدمتکاری گبر بوده باشد. اگر سفالین بیند، اصل آن خدمتکار مسلمان است و دیندار و با امانت. اگر بیند چراغدان از دست او افتاد و شکست، دلیل که زن یاخدمتکار او بمیرد.
چراغدان در خواب زن است و معبران گویند: خدمتکار خانه است و فتیله و چراغدان، کارفرما است. محمد بن سیرین اگر بیند چراغدان آهنین بود، دلیل که اصل آن خدمتکاری گبر بوده باشد. اگر سفالین بیند، اصل آن خدمتکار مسلمان است و دیندار و با امانت. اگر بیند چراغدان از دست او افتاد و شکست، دلیل که زن یاخدمتکار او بمیرد.